میدونم دلم برا این روزها تنگ میشه ولی چاره ای ندارم
با اینکه برا من بهترین لحظه های مادری لحظه های شیردهیه ولی چون مجبورم دارم کم کم پروسه از شیر گرفتن رو شروع میکنم یه کم کوچولو عصبی شدی ( البته خیلی کم بعضی وقتا) و داد میزنی یا اینکه مثلا بازی میکنی برا خودت ولی خب در واقع می می های مامانو گاز میگیری و یا بوس میکنی و باهاشون صداهای عجیب غریب در میاری و از اینکه نمیتونی از می می ها شیر بخوری عصبی میشی و اینطوری بروز میدی و اینکه حتی صورتمو هم گاهی گاز میگیری
نمیدونم من پوست کلفت شدم یا مهر مادری باعث شده حتی گاز گرفتن زیر گونه هم برام قابل تحمل باشه که حتی یه آخ هم نگم که یه وقت برا تو نقطه ضعف درست نکنم و گاز گرفتن یا داد زدن برات آتو نشه که بتونی به خواستت برسی برعکس از همه ی این کارات برا پرت کردن حواست از خوردن می می و بازی کردن استفاده میکنم هر جند خیلی سخته
البته خداروشکر بابات خیلی کمک میکنه و هوای هردوتامونو داره واسه همین مث خیلی از بچه ها که لجباز و جیغ جیغو میشن نیستی