نرجس خانومنرجس خانوم، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

من و نرجس بانو

3 خرداد 98 01:30 دقیقه بامداد

1398/3/3 1:31
160 بازدید
اشتراک گذاری

امشب خونه بابابخشی فاتحه اموات بود بلوزت یه جیب داشت که توش چند تا دونه نخودچی ریختم برات.  نخودچی ها رو خوردی بعد آخر شب دست میکردی  جیبت و میگفتی شی شی ( جیب جیب ) کِمْشِش (کشمش) یعنی میخواستی تو جیبت کشمش که منظورت همون نخودچی بود بریزم

باور کن اگه با دستت به جیب بلوز اشاره نمیکردی اصلا متوجه نمیشدم که به جیب میگی ( شی ) 😇

دختر شیربن زبونم تازگیا میای و با ذوق برام یه چیزی رو تعریف میکنی یا یه چیزی رو ازم میخوای ولی واقعا من منظورتو نمیفهمم اون لحظات واقعا احساس ضعف ادراکی دارم دلم یه جوری میشه که حرفتو نمیفهمم 😥😔

پسندها (1)

نظرات (1)

❤️Maman juni❤️Maman juni
3 خرداد 98 10:52
ای جانم دخترمون کم کم بزرگ میشه دیگه 🌹
مامان نرجس خانوم
پاسخ
واقعا تا بزرگ بشن چقد براشون سخته که نمیتونن منظورشونو بهمون بفهمونن 🌷💗