نرجس خانومنرجس خانوم، تا این لحظه: 6 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

من و نرجس بانو

خاطره بازمانده

1397/10/23 0:09
270 بازدید
اشتراک گذاری

دو شب قبل شب یلدا عزیز جون رفته بود قشم که خاله سکینه زایمان کرده بود دایی صادق هم شمال بود خودمون تازه از بندر اومده بودیم میخواستیم بریم پیش بابابخشی بخوابیم رفتیم پیش خیاط لباس شب یلداتو تحویل گرفتیم بعدش اومدیم خونه وسیله هارو بزاریم که سریع بریم در همین حین تو اومدی تو پاهام و متوجه نشدم پام بهت خورد افتادی لبت خورد به مبل لبت پاره شد گریه ترسوبه زور خونشو بند آوردیم به کسی هم چیزی نگفتیم کسی هم نفهمید ولی الان که خوب شده گوشت بالا اومده ولی تا نگم کسی کتوجه نمیشه وقتی میخندی یه کم مشخصه ولی بازم با نمکی محبت

پسندها (7)

نظرات (3)

✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)✿فاطمه✿(مامان محیا و حسام)
25 دی 97 8:52
بلا دور باشه از گل دخترمون😘
عجب ضربه شصتی نشون دادی هااا😀😁
مامان آنیلمامان آنیل
28 دی 97 23:13
خدا حفظش کنه انشاالله
❤️Maman juni❤️Maman juni
30 دی 97 3:19
😅😅😅